حاجیه خانم به مسجد میرود

یه چند روزی میشه برای نماز مغرب و عشا میرم حسینیه کنارخونمون خیلی نزدیکه اگه از در پارکینگه یه واحد دیگه برم تقریبا دو قدمه .خیلی آنچنانی نیست ولی برای دل تنها و گرفته ی من مرهم خوبیه

جانماز ترمه نو .مقنعه سفید تور دوزی.چادر سفید با گلای آبی تمام و کمال نشوندهنده عروس بودن بنده است بین اونهمه پیرزن:)

اونهمه چراغ روشن اون باد خنک کولرگازی بوی عطر و گلاب منو میبره به مشهد .یه حال خاصی بهم میده خیلی آروم میشم ولی فقط دو روز میرم روزایی که آقای ب.عصر کاره نمیدونم شاید روزایی که خونست برم ناراحت بشه

برام جالبه بعضیها فکرمیکنن فقط همون موقع وقت نماز مستحبی خوندنه تا نماز شروع بشه و بین دوتا نماز مثل یه مرغ که نوک میزنه به زمین تند تند نماز میخونن تا به بقیه برسن یا یه عالمه دعا و برگه چاپی دارن که همون موقع همش رو میخوان بخونن واقعا هیچ زما ن دیگه ای برای دعا کردن و خدارو صدا زدن نیست؟

همیشه از خدا میخواستم کنارخونمون یه مسجد باشه حالا که به آرزوم رسیدم خیلی خوشحالم از الان ذوق شبهای قدر رو میکنم


در کل این روزا خیلی دلم گرفته برای سال عموم هم نمیتونم برم یه جورایی از سر کار نرفتن خسته شدم یه جورایی گیج و سر در گمم

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد