شروع دوباره

دیروز رفتیم تمرین رانندگی خیلی خوب بود البته تو جای خلوت رفتیم  

رفتار بهنام برام جالبه مثل بقیه مردا نیست که نگران ماشینش  باشه هرجی گاز بدم خرابکاری بشه از رو دست انداز برم هیچی نمیگه بهش میگم میخوام برم جای شلوغ ولی هنوز میترسم میگه برو  هر چی شد اشکالی نداره ماشین بیمست الگانس که نداریم ولی مواظب باش آدم نکشی 

امروز هم رفتم پیاده روی یک ساعت شد جالبه کم کم که دارم اینجا موندن رو میپذیرم شهر به نظرم خیلی قشنگتر میاد ی

رژیم غذایی رو هم شروع کردم بهنام که مخالفه میگه یه بلایی سرت میاد بعدشم خاله میگه چرا بچم اینقدر ضعیف شده  

همه فکرامم کردم تا تیرر ۹۰ که بیمه بیکاری مگیرم دنبال کار نمیرم الی میگه نمیفهمی چقدر الان راحتی یه هفته که رفتی سر کار پشیمون میشی اساسی دیدم راست میگه پس بیخیال کار شدم فعلا

 

نظرات 1 + ارسال نظر
محبوب سه‌شنبه 23 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 07:57 ب.ظ

حالا اونوقت شما بقیه مردها رو از کجا میدونی

رانندگی همش تمرینه پس نترس و تمرین کن تا میتونی

سر کار رفتن رو منهم خیلی دلم براش تنگ شده

حالا ما یه چیزی گفتیم شما باید اصالتتو نشون بدی آدم رو خیط کنی

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد