نمیدونم

نمیدونم اگه تلفنای مداوم مامانم نبود درست تو وقتای تنهاییم و شب کاریهای آقای ب. باز هم به این راحتی میتونستم این تنهایی رو تحمل کنم؟

هرچی فکر میکنم این توان رو تو خودم قبلا نمیدیدم ولی الان احساس تنهایی یا ترس ندارم احساس میکنم یه عالمه وقت آزاد که سالها منتظرش بودم بهم هدیه شده فقط دغدغم استفاده درست ازشونه دلم میخواد کتاب تاریخی بخونم یا یه نقشه کامل جغرافیایی داشتم همه جای دنیا رو روش یاد میگرفتم

کتا تاریخی چیزی خوندید بهم معرفی کنید؟

نظرات 4 + ارسال نظر
حمید یکشنبه 29 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 09:06 ق.ظ

آره تا دلت بخواد
برو سری کتابهای ذبیح الله منصوری را بخر
هم کتابخونه داری هم کتاب میخونی
بخون تا بیکاری
خوش بگذره

بیشتر دنبال اینم که یه کتابخونه اینجا پیدا کنم بعد شروع به کتاب خوندن بکنم که هنوز فرصت نشده

م. یکشنبه 29 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 08:27 ب.ظ

رمان تاریخی یا خود تاریخ؟
یه جستجو در گوگل بهت کمک می کنه:)

خود تاریخ:)

یک دسته گل بنفشه یکشنبه 29 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 10:11 ب.ظ

قدر لحظه لحظه ش رو بدون.بعد بچه میاد و تا دو سه سالی داغش به دلت میمونه.
عکسهات خیلی ناز بودن.ممنون که قابل دونستی عزیزم.
کتاب هم که گفتم ؛کوزه بشکسته؛ از مسعود بهنود محشره.تاریخیه.در مورد چهار تا شخصیت در زمان محمدرضا پهلوی.

خواهش میکنم قابل شمارو نداشت

یک دسته گل بنفشه یکشنبه 29 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 10:14 ب.ظ

اگر می خوای کتابی بخونی که خط به خطش بهت آرامش بده ؛اطلس چاکرا؛ رو امتحان کن.لذت میبری ازش.البته اگر به یوگا و انرژی اعتقاد داشته باشی.یه کتاب تقریبن هفتصد هشتصد صفحه ای هست.

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد